مدیریت استراتژیک – تفکر استراتژیک

توسط سه شنبه, 30 مهر 1398 09:29
(0 رای)
کلیک: 2795 بار -

هدف از نگارش مطالب حاضر بیان رویکرد های موجود در حوزه دانش استراتژی است. در حوزه دانش استراتژی دو نوع رویکرد در نظر گرفته می شود:

1- مدیریت استراتژیک یا همان برنامه ریزی استراتژیک.

2- تفکر استراتژیک.

تفکر استراتژیک در مقایسه با سایر موضوعات و حوزه‌های مربوط به استراتژی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. معمولاً با شنیدن نام استراتژی، مباحثی مانند برنامه ریزی استراتژیک یا اجرا و پیاده سازی استراتژی و یا حتی کنترل استراتژیک در ذهن ما تداعی می‌شود؛ اما تفکر استراتژیک در این میان سهم کمتری را به خود اختصاص می‌دهد. حتی بسیاری از کتابهایی که رسماً با عنوان تفکر استراتژیک عرضه شده‌اند، در نهایت به تکرار جزئیات برنامه ریزی استراتژیک پرداخته‌اند. هدف از تفکر استراتژیک، آموزش نحوه فکر کردن و اندیشیدن بر پایه‌ی اصول استراتژی است. تفکر استراتژیک همچنان‌که از نامش پیداست، قرار است شیوه‌‌ای بهتر برای فکر کردن را به ما بیاموزد. به ما کمک کند منابع خود را بهتر ببینیم و ارزیابی کنیم و بتوانیم از فرصت‌هایی که در محیط‌مان وجود دارد، بیشترین بهره را ببریم.

در این بخش قصد داریم به مدیریت استراتژیک بپردازیم و در مقاله بعدی بصورت کامل به تفکر استراتژیک و  گام های اجرای آن خواهیم پرداخت.

مدیریت استراتژیک

روند مدیریت استراتژیک چیزی بیش از وضع تعدادی قانون و سپس پیروی از آنها است. مدیریت استراتژیک روندی فلسفی برای مدیریت کسب‌وکار است. مدیران سطح بالا باید ابتدا به صورت استراتژیک بیندیشند و سپس این اندیشه‌ها را طی روندی اجرایی کنند. روند مدیریت استراتژیک هنگامی به بهترین نحو اجرایی می‌شود که همه‌ی افراد سازمان یا کسب‌وکار، استراتژی‌ها را کاملا درک کرده باشند. هدف این مقاله بحث پیرامون المان‌های اصلی روند مدیریت استراتژیک است. همچنین درباره‌ی هر کدام از گام‌های اصلی در این روند، در کنار بینش‌ها، مسائلی که باید بررسی شوند و پرسش‌هایی که باید پرسیده شوند نیز بحث می‌شود.

روند مدیریت استراتژیک از چهار عنصر تشکیل شده است:

تحلیل موقعیت

فرمول‌بندی استراتژی

اجرای استراتژی

ارزیابی استراتژی

این المان‌ها گام‌هایی هستند که در زمان ایجاد یک نقشه‌ی روند مدیریت استراتژیک جدید به ترتیب انجام می‌شوند. کسب‌وکارهای موجود (که از قبل، یک نقشه‌ی روند مدیریت استراتژیک به وجود آورده‌اند) همان‌طور که نیازهای‌شان افزایش می‌یابد، این گام‌ها را بازبینی می‌کنند تا تغییرات و بهبودهایی ایجاد کنند.

تحلیل موقعیت

تحلیل موقعیت اولین گام در روند مدیریت استراتژیک است که اطلاعات ضروری را برای ایجاد یک شرح مأموریت فراهم می‌کند. تحلیل موقعیت شامل: بررسی و ارزیابی بدنه‌ی سازمانی، محیط خارجی و محیط سازمانی می‌شود. این تحلیل ممکن است با چند روش انجام شود. مشاهده و برقراری ارتباط، دو روش بسیار مؤثر هستند.

برای شروع این روند، سازمان‌ها باید محیط داخلی شرکت را مشاهده کنند. این کار شامل موارد زیر است:

ارتباط متقابل کارکنان با یکدیگر

ارتباط متقابل کارکنان و مدیریت

ارتباط متقابل مدیران با یکدیگر

ارتباط متقابل مدیریت و سهام‌داران

به علاوه، بحث‌ها، مصاحبه‌ها و بررسی‌ها نیز برای تحلیل محیط داخلی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سازمان‌ها همچنین باید محیط خارجی را نیز تحلیل کنند که شامل بررسی مشتری‌ها، تأمین‌کننده‌ها، بستانکاران و رقبا می‌شود. در این زمینه چندین پرسش مطرح می‌شود که می‌تواند به تحلیل محیط خارجی کمک کند؛ از جمله:

ارتباط بین شرکت و مشتری‌ها چگونه است؟

ارتباط بین شرکت و تأمین‌کننده‌ها چگونه است؟

آیا شرکت با بستانکاران به توافقات مناسبی رسیده است؟

آیا شرکت برای افزایش ارزش کسب‌وکار برای سهام‌دارانش فعالانه تلاش می‌کند؟

رقبای شرکت چه کسانی هستند؟

رقبا نسبت به شرکت چه مزایایی دارند؟

فرمول بندی استراتژی

فرمول‌بندی استراتژی که شامل طراحی و تولید استراتژی‌های شرکت بوده، دومین گام در روند مدیریت استراتژیک است. تعیین نقاط قوت شرکت به فرمول‌بندی استراتژی‌ها کمک می‌کند. فرمول‌بندی استراتژی عموما به سه سطح سازمانی تقسیم می‌شود: عملیاتی، رقابتی و شرکت.

استراتژی‌های عملیاتی: کوتاه مدت هستند و با بخش‌های عملیاتی مختلف شرکت مانند منابع انسانی، مالی، بازاریابی و تولید در ارتباطند. این استراتژی‌ها مختص هر بخش هستند. برای نمونه، استراتژی‌های منابع انسانی با عمل استخدام و آموزش کارکنان و با هدف افزایش سرمایه‌ی انسانی در ارتباط هستند.

استراتژی‌های رقابتی: آنهایی هستند که مرتبط با روش‌های رقابت در کسب‌وکار یا صنعت خاصی هستند. شناخت رقبا به منظور فرمول‌بندی یک استراتژی رقابتی، لازم است. شرکت باید بداند رقیبانش چه کسانی هستند و چگونه عمل می‌کنند، همچنین باید نقاط قوت و ضعف رقبا را شناسایی کند. با این اطلاعات، شرکت می‌تواند یک استراتژی برای کسب مزایای رقابتی نسبت به رقبایش تدوین کند.

استراتژی‌های شرکت: بلندمدت هستند و به «تصمیم‌گیری درباره‌ی ترکیب کسب‌وکارها و جهت کلی سازمان» مربوط هستند. کار کردن به عنوان کسب‌وکاری منفرد یا به صورت کسب‌وکاری با چندین بخش‌ مختلف، هر دو بخشی از استراتژی شرکت است.

اجرای استراتژی

اجرای استراتژی به معنای عملی کردن استراتژی است. این کار شامل ایجاد گام‌ها، روش‌ها و رویه‌هایی برای اجرای استراتژی است. همچنین شامل تعیین این نکته می‌شود که ابتدا کدام استراتژی‌ها باید اجرایی شوند. استراتژی‌ها باید بر پایه‌ی جدیت مسائلِ متضمن آنها اولویت‌بندی شوند. شرکت ابتدا باید روی بدترین مشکلات تمرکز کند و پس از رسیدگی به آنها، به سراغ مسائل دیگر برود.

همان‌طور که استراتژی‌ها فرمول‌بندی می‌شوند، روش‌های اجرای استراتژی‌های مختلف نیز باید تعیین شود. شرکت باید در نظر داشته باشد که همزمان با اینکه استراتژی‌ها ایجاد می‌شوند، چگونه آنها را عملی کند. برای نمونه، هنگامی که استراتژی منابع انسانی (که شامل آموزش کارکنان می‌شود) در حال شکل‌گیری است، باید مشخص شود که آموزش‌ها چگونه و چه زمانی باید انجام گیرند و هزینه‌ی آنها چگونه تأمین می‌شود.

ارزیابی استراتژی

ارزیابی استراتژی یعنی بررسی چگونگی اجرای استراتژی و همچنین نتایج آن، که شامل تعیین این موارد می‌شود:

آیا ضرب‌الاجل‌ها قابل انجام هستند؟

آیا گام‌ها و روندهای اجرای آنها به درستی جواب می‌دهند؟

آیا نتایج مورد انتظار به دست آمده‌اند یا نه؟

اگر مشخص شود که ضرب‌الاجل‌ها انجام‌پذیر نیستند، روندها به خوبی جواب نمی‌دهند یا نتایج در راستای اهداف واقعی نیستند، آنگاه استراتژی باید اصلاح یا بازبینی شود.

هم مدیریت و هم کارکنان در ارزیابی استراتژی درگیر هستند. زیرا هر کدام از آنها می‌تواند استراتژی اجرایی را از دیدگاه متفاوتی مشاهده کنند. کارکنان ممکن است مشکلی را در گام خاصی از اجرای استراتژی تشخیص دهند که ممکن است مدیریت متوجه آن نشده باشد.

ارزیابی استراتژی باید شامل به چالش کشیدن استانداردها و جداول زمانی‌ای شود که دست‌یافتنی باشند. اگر دست‌یابی به استانداردها و جداول زمانی غیرممکن باشد، آنگاه انتظارات غیرواقعی هستند و استراتژی قطعا شکست خواهد خورد.

نتیجه گیری

روند مدیریت استراتژیک یک روند مستمر است. همان‌طور که نتایج یا خروجی‌های عملکرد تحقق می‌یابند، در هر سطحی از سازمان، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی می‌کنند و در صورت نیاز، استراتژی‌ها را اصلاح و تعدیل می‌کنند. به علاوه، همان‌طور که شرکت رشد و تغییر می‌کند، استراتژی‌های موجود نیز تغییر خواهند کرد و استراتژی‌های جدید ایجاد خواهند شد. همه‌ی اینها بخشی از روند مستمر توسعه‌ی کسب‌وکار در تلاش برای موفقیت و دست‌یابی به اهداف شرکت است.

اشتراک گذاری مطلب

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
بروزرسانی درسه شنبه, 30 مهر 1398 12:10

دیدگاه خود را ارسال نمایید